به دیدارم بیا هر شب

به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است 
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه

(ادامه)

عزیزه(شهریار)

قطعه شعر زیبایی از استاد محمّد حسین بهجت تبریزی "شهریار" در رثای همسر مرحومه اش عزیزه خانم که در سنین جوانی بر اثر سکته ی قلبی در تهران دار فانی را وداع گفت و در گورستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

محمد حسین شهریار  ( مومیایی)   

 

باید از محشر گذشت
این لجنزاری که من دیدم
سزای صخره‏هاست
گوهر روشن‏دل از کان جهانی دیگراست.

عذر می خواهم پری
من نمی‏گنجم در آن چشمان تنگ
با دل من آسمان‏ها نیز تنگی می‏کنند
روی جنگل‏ها نمی‏آیم فرود
شاخ زلفی گو مباش
آب دریاها کفاف تشنه‏ی این درد نیست

 

(دانلود دکلمه شعر در ادامه)

کهربا

من نه خود می روم ، او مرا می کشد 
 کاه سرگشته را کهربا می کشد 

 


 چون گریبان ز چنگش رها می کنم 
 دامنم را به قهر از قفا می کشد

 

(دانلود دکلمه شعر در ادامه)

گزیده اشعار استاد شهریار

 

یک - در وصل

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم 
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

 
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود 
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

 
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز 
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

 
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست 
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

 
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست 
شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم

 
باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار 
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

 
سروی شدم به دولت آزادگی که سر 
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

 
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان 
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم

 
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب 
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم

 
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی 
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

 
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار 
این کار تست من همه جور تو می‌کشم

سه تار من

 

 

نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایه تسلی شب های تار من

ای دل ز دوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود کسی سازگار من

در گوشه غمی که فراموش عالمی است
من غمگسار سازم و او غمگسار من